فراهانی رئیس شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان

آسیب‌شناسی نظام تحزب در ایران

۰۲ شهریور ۱۴۰۰ | ۲۲:۴۷ کد : ۴۴۷ اخبار مهم
از منظر جامعه‌شناختی، مردم ایران از کار جمعی و گروهی گریزان هستند، خواه این کار جمعی از نوع اقتصادی، فرهنگی یا سیاسی (حزبی) باشد. سیاستمداران ایرانی هنگام حضور در عرصه‌ی سیاست ورزی عمومی ‌مانند انتخابات، عدم عضویت در احزاب و استقلال از آن‌ها را به‌عنوان نشانه‌ی مردمی بودن خود به جامعه ارائه می‌دهند. این مسئله فارغ اینکه نشانگر ضعف شدید فهم از نقش احزاب (به‌عنوان نهاد واسط جامعه و ساختار قدرت) در میان سیاست‌مداران است.
آسیب‌شناسی نظام تحزب در ایران

با به توپ بستن مجلس اول مشروطه در ۲ تیر ۱۲۸۷ به دستور محمدعلی شاه قاجار، توسط نیروهای بریگاد قزاق روسی به فرماندهی کلنل ولادیمیر لیاخوف که با کشته شدن میرزا ابراهیم تبریزی و دستگیری سران جنبش مشروطه به پایان رسید؛ ایران وارد دوران استبداد صغیر شد و فصل جدیدی در تاریخ نهضت مشروطیت گشوده شد. مشروطه‌ی اول (۱۳۲۴-۱۳۲۶ ق) بعد از دو سال، با شکست پایان یافت. مخالفان مشروطه، اعم از جریان‏ها و طیف‏های مختلف، چیرگی یافتند و با تمام توان، آزادی خواهان را قلع‌وقمع کردند؛ جمعی از آنان کشته و تبعید و شمار زیادی با گریز از تهران، راهی آذربایجان، قفقاز، استانبول و اروپا شدند و با تمام قوا به مبارزه قلمی و قدمی با استبداد برخاستند.

این مبارزات به عمر سیزده‌ماهه‌ی استبداد که به استبداد صغیر معروف شد، پایان داد و با فتح تهران در ۲۵ تیرماه ۱۲۸۸ بار دیگر مشروطه بر استبداد غلبه یافت و مجلس دوم تشکیل شد. به گواه تاریخ‌نگاران احزاب سیاسی برای نخستین بار از دل دو فراکسیون عامیون (اعتدالیون) و دموکرات در مجلس دوم مشروطه پدید آمدند؛ اما تجربه بیش از یک قرن احزاب سیاسی در ایران با تمام فرازوفرودهای خود یک نقطه‌ی مشترک دارد. تحزب در ایران که از دل مشروطه‌خواهی متولد شد کماکان در دالان‌های پرپیچ‌وخم سیاست ورزی گرفتار است و احزاب ایرانی هیچ‌وقت نتوانستند نقش و موقعیتی را که همتایانشان در جوامع غربی دارا هستند را کسب کنند و این شاید از دلایل عدم حرکت پیوسته‌ی ایران در مسیر توسعه در طی بیش از یک قرن باشد.

در یک قرن اخیر همزمان با پیدایش مفهوم احزاب، ما همواره با دولت نفتی رانتیر مواجه بوده‌ایم. دولت‌های که با تکیه بر این منابع توانسته بر روی ضعف مدیریت و برنامه‌ریزی خود سرپوش گذاشته‌اند و خود را بی‌نیاز از برنامه‌ریزی نهادهای غیردولتی به‌خصوص احزاب می‌بینند. آن‌ها به‌جای استفاده از منابع سرمایه‌ای کشور در جهت توسعه‌ی پایدار و بین نسلی اقدام به پیش‌خور کردن منابع نسل‌های آینده برای کسب رضایت مقطعی مردم از طریق اقدامات پوپولیستی می‌کنند، کسریِ تراز عملیاتی دولت در بودجه‌ی هرساله گواه این مدعی است. همچنین دولت با تکیه بر منابع نفتی و عدم نیاز به جامعه همیشه نقش توزیع‌کننده‌ی منبع رانت را بازی کرده است در چنین جوامعی دولت‌ها تمایلی به مشارکت نهادهای دیگر نظیر احزاب و نهادهای مدنی ندارند. به بیانی نگاه به پدیده‌ی احزاب به‌عنوان یک رقیب برای کسب قدرت است؛ به همین دلیل در مسیر تضعیف نقش و جایگاه آن‌ها قدم برمی‌دارند.

از منظر جامعه‌شناختی، مردم ایران از کار جمعی و گروهی گریزان هستند، خواه این کار جمعی از نوع اقتصادی، فرهنگی یا سیاسی (حزبی) باشد. سیاستمداران ایرانی هنگام حضور در عرصه‌ی سیاست ورزی عمومی مانند انتخابات، عدم عضویت در احزاب و استقلال از آن‌ها را به‌عنوان نشانه‌ی مردمی بودن خود به جامعه ارائه می‌دهند. این مسئله فارغ اینکه نشانگر ضعف شدید فهم از نقش احزاب (به‌عنوان نهاد واسط جامعه و ساختار قدرت) در میان سیاست‌مداران است؛ بیانگر این نکته است که مشارکت در فعالیت‌های مدنی و احزاب که طبعاً باید مسیر رسیدن به مسئولیت‌های سیاسی_ اجتماعی در کادر نهادهای قدرت باشد کارکرد خود را از دست داده است و با از بین رفتن این کارکرد به‌طور طبیعی انگیزه نسل جدید برای فعالیت در احزاب را از بین می‌برد.

ساخت حقیقی نظام سیاسی در ایران حزب‌ستیز است و عضویت در احزاب نه‌تنها شرایط حضور فرد برای گرفتن صلاحیت‌های لازم حضور در قدرت را هموار نمی‌سازد؛ بلکه شرایط را برای فرد سخت‌تر نیز می‌کند. این مسئله به نوع نگاه دولت به احزاب برمی‌گردد، قدرت سیاسی در طول قرن اخیر همواره احزاب را رقیب خود دانسته و به همین دلیل شرایط فرد بدون عضویت در احزاب برای رسیدن به قدرت............

متن کامل این یادداشت را در شماره‌‌ی نخست پنداشت بخوانید

کلید واژه ها: مجید فراهانی